خیلی سعی کردم که بتونم جلوی خودم رو بگیرم و چیزی ننویسم . اما بعضی چیزا قبول کردنش سخته بعضی ها غیر ممکن .
این یکی واسه من غیر ممکن بود . بد جوری دلم شیکست . خیلی بد . چار پنج روز پیشا یکی رو دیدو که خیلی حالش گرفته بود
بهش گفتم : دلت رو دست کسی بده که اگه شیکستش برای بار آخر باشه . منظورم این بود که بعد از اون دیگه از دل سپردن
منصرف بشی و دیگه دلتو به کسی ندی . فکر کردم این دیگه اخرشه . اما دلم یه جوری شیکست که دیگه چیزی واسه دوباره
شیکستن نمونده . شاید چون خودم مقصر بودم . شایدم چون یکی که اونقدر دوسش داشتم که برام من و اون نداشت .
ولی بدجوری شیکست . یادمه خیلی وقت پیشا خیلی چیزا رو دوس داشتم . خیلی آرزو . یه عالمه هدف . اما این اواخر دو تا
چیز می خواستم . فک می کردم اگه اولی نشد حتما دومی می شه . حالا نیگاش کن . دیگه کسی نمونده که چیزی دلش بخواد .
لعنت به من اگه قبل از مردن تسلیم بشم . نه واسه اینکه عاشق کار سختم . یا واسه ارزشش . یا واسه اینکه عادت دارم
شیپورو از سر گشادش بزنم . واسه اینکه مردن اسونه . اما موندن شکنجس .