تولد

در نظام وایراگی(پرهیزگاری٬خداپرستی) قانونی هست به نام قانون میله و فنر.این قانون در مورد دوران ها و مراحل حصول آگاهیه.دلم میخواد این قانون رو براتون توضیح بدم قانون بسیار جالبیه.
  یک فنر مارپیچ رو در نظر بگیرید که یک محور داره. ما در مسیرمون در جهت رسیدن به خدا باید روی اون محور وسط پیش بریم. اما اتفاقی که میافته اینه که ما در حقیقت مسیری رو مثل مسیر اون فنری که به دور محور هست طی میکنیم. این قانون تفسیر های زیادی داره و چیز های جالبی میشه ازش استنباط کرد یکی از این موارد بازگشته. بازگشت به جائی که قبلا بودیم.
  فکر کنم هممون این تجربهء بازگشت رو در خاطراتمون داریم. زمانی که احساس میکنیم با اینکه خیلی اطلاعات گرفتیم باز در همون جای اولیم. اگر فنر رو از بالا در نظر بگیریم ما در مسیری دایره ای شکل هر بار به جای قبل برمیگردیم البته در طبقه ای متفاوت. اگر یک نقطه به عنوان مبنا فرض کنیم هر بار که از نقطه درو میشیم احساس میکنیم که خیلی میدونیم و فکر میکنیم که به حقیقت نزدیک شدیم و داریم پیش میریم . این یک توهمه که ما پیدا میکنیم و فکر میکنیم داریم در راستای محور پیش میریم در  صورتی که حقیقت اینه که  روی فنریم. حالا وقتی که به نقطه ی مبدا میرسیم یکباره احساس پوچی و برگشت به نقطه ی اول به ما دست میده. البته اینبار هم این یک توهم بیشتر نیست چون ما به جای اول برنگشتیم بلکه در یک طبقه بالاتر دوباره بر روی نقطه ی شروع هستیم.
  این قانون فقط محدود به مسیر پیشرفت ما به سمت خدا نیست. تمام اتفاقاتی که در محدوده ی بردار زمان اتفاق میافتند و دارای بعد زمان هستند به همین شکل اتفاق میافتند. مثلا همین بهار و نوروز ایرانیان. هر سال به نقطه ی نوروز در زمان میرسیم اما هر بار در طبقه ای بالاتر هستیم . در سال بعدی هستیم. در تولد هامون هم همینطوره. حتی تولد های معنوی و روحی ما هم از همین قانون پیروی میکنن.
  قانون بسیار جالبیه و خیلی مفید به این شرط که یاد بگیریم ازش استفاده کنیم. که هر تجربه ای حتی وقتی ما رو به جای اول بر میگردونه با ارزشه . چون ما هیچ وقت به همون جای قبلی برنمیگردیم ٬بلکه یک بار دیگه به اونجا میریم٬اینبار همون دفعه ی قبلی نیست فرق کرده.یکی از دلایلش زمانه . زمان همیشه با آهنگ یکسانی حرکت میکنه و وقتی بگذره گذشته و وقتی نیومده باشه نیومده. بعضی از افراد به غلط به سفر در زمان اعتقاد دارن  مخصوصا دوستان من در اکنکار. و باز مخصوصا رشته ی اکویدیا که یکی از کاربرد هاش خواندنه گزشته و آیندست البته خواندن و دیدن گذشته و اینده ممکنه چون احتیاجی به سفر در زمان نداره کافیه بدونی در زمان دیگری چه اتفاقی افتاده یا قرار بیفته. ولی حرکت بر روی زمان محاله . چون زمان گذشته و اینده در حال حاضر وجود ندارند بلکه فقط تصاویری از اونها موجوده  و تنها زمانی که حقیقتا وجود داره زمان حاله.
  منظورم از توضیح این قانون این بود که بهتون یاد اوری کنم که تولد مجدد شروع از صفر نیست . حالا که طبیعت بار دیگه متولد شده شما رو هم به یک تولد جدید دعوت میکنم.
  میدونم مطلبی که در موردش صحبت کردم کاملا بدیهیه ولی نمیدونم چرا همین مطلب بدیهی اجراش اینقدر مشکله.

التماس

غم در دل من به قدر عالمه .....غم های عالم برای من کمه.....
شاید لغت درست( متنفرم) باشه. آره شاید من واقعا از همه متنفرم . از دوستام....از خانوادم از همه. من دلم خدام رو میخواد . من نمیدونم. شاید اشتباه کردم. نباید خوشحالیه اطرافیانم رو به خوشیه خودم ترجیح میدادم. من اینجا ناراحتم. هر لحظش برام شکنجس. چرا؟ چرا باید از خدا دور باشم؟ دیگه تحمل ندارم. میخوام پیش خدام باشم. هیچی نمیخوام هیچی. بهشت نمیخوام. اگه بگن خدا تو جهنم منتظرمه با کمال میل عذابش رو میپذیرم. این دنیا برای من جهنمه. حتی اگر پر از محبت و پر از عاشقای خدا بود بازم برام جهنم بود. من خدا میخوام. بقیش برام مهم نیست. دلم میسوزه. دلم برای کسائی که دوسم دارن میسوزه. نمیخوام اشک کسی رو در بیارم. نمیتونم بذارم کسائی که دوسم دارن ناراحت باشن. خدا ...خدا.....خدا....... منرو برگردون. میخوام پیش خودت باشم. یه جوری منرو برگردون که کسی برام گریه نکنه. همه رو از من متنفر کن تا دیگه دوسم نداشته باشن . خدا........خداااا....... کمکم کن. من بجز تو کسی رو ندارم . دیگه تحمل ندارم. خدایا منو برگردون پیشه خودت دیگه بسمه. التماس میکنم. منو برگردون.....
.........
....
..

چی تو دلشه؟؟؟؟؟؟؟؟

دلخورم. خیلی.

از همه٬  از خودم. از همه بجز خدا(طبق معمول) نمیدونم چرا مردم یادشون میره محبت کنن به همدیگه. یادشون میره همدیگرو دوس داشته باشن . همدیگرو فراموش میکنن. به هم بی اعتنائی میکنن. دل همدیگرو میشگنن. آخه چرا؟ چرا بلد نیستیم یکی رو دوست داشته باشیم؟ چرا یه مدت که میگزره میگیم دیگه بسه این یارو رو باید ول کرد. باید باهاش سرد بود.چرا؟

اینرو کسی داره میگه که واقعا از محبتتون بی نیازه . داره برای خودتون میگه. من پرم از محبت سرورم مسیح از محبت خدای پدر . به خدا دارم برای خودتون میگم. من چیزی رو که تو این دنیا بیشتر از همه چی دوست داشتم از دست دادم محبتی رو که همیشه برام خواستنی بود رو از دست دادم. من خیلی بزرگترش رو از دست دادم ٬ محبت شما در مقابلش کوچیک نمی دونم چه جوری بگم که خوب بفهمین چی منظورمه.اینرو میگم که بدوین منظورم خودم نیست . منظورم این نیست که به من محبت کنید و من رو یادتون نره.به خدا برای خودتون میگم.

همدیگرو کنار نذارین از کسی که دوستون داره دوری نکنین. مادیات رو به همه چیز مقدم ندونین. به خاطر مادیات دل کسی رو نشکنین. با هم مهربون باشین . به خدا وقتی طرف دیگه نباشه التماس میکنین که برگرده که فقط یک بار بیشتر بهش بگین (دوست دارم) .قدر این دوست دارم ها رو بدونین قدر این موقعیتی رو که برای محبت کردن دارید رو بدونید . محبتتون رو از کسی دریغ نکنین. من آرزومه کسانی رو که از دست دادم فقط برای یه لحظه فقط به این اندازه که بگم چقدر دوسشون دارم فقط به اندازه یه یک دوست دارم گفتن دوباره ببینم و دوباره برگردن. نمیدونم که به حرفای این دیوونه یه خل و چل گوش میکنین یا اصلا اهمیت میدین یا نمیدین. فقط تو رو خدا همدیگرو دوست داشته باشین و به هم محبت کنین تا پشیمون نشین و برای کوتاهی تو محبت کردن اشکاتون در نیاد.......................