غم در دل من به قدر عالمه .....غم های عالم برای من کمه.....
شاید لغت درست( متنفرم) باشه. آره شاید من واقعا از همه متنفرم . از دوستام....از خانوادم از همه. من دلم خدام رو میخواد . من نمیدونم. شاید اشتباه کردم. نباید خوشحالیه اطرافیانم رو به خوشیه خودم ترجیح میدادم. من اینجا ناراحتم. هر لحظش برام شکنجس. چرا؟ چرا باید از خدا دور باشم؟ دیگه تحمل ندارم. میخوام پیش خدام باشم. هیچی نمیخوام هیچی. بهشت نمیخوام. اگه بگن خدا تو جهنم منتظرمه با کمال میل عذابش رو میپذیرم. این دنیا برای من جهنمه. حتی اگر پر از محبت و پر از عاشقای خدا بود بازم برام جهنم بود. من خدا میخوام. بقیش برام مهم نیست. دلم میسوزه. دلم برای کسائی که دوسم دارن میسوزه. نمیخوام اشک کسی رو در بیارم. نمیتونم بذارم کسائی که دوسم دارن ناراحت باشن. خدا ...خدا.....خدا....... منرو برگردون. میخوام پیش خودت باشم. یه جوری منرو برگردون که کسی برام گریه نکنه. همه رو از من متنفر کن تا دیگه دوسم نداشته باشن . خدا........خداااا....... کمکم کن. من بجز تو کسی رو ندارم . دیگه تحمل ندارم. خدایا منو برگردون پیشه خودت دیگه بسمه. التماس میکنم. منو برگردون.....
.........
....
..
چرا عزيزم اين همه غم تو دلته؟؟؟؟ تو که گفته بودی خيلی شادی؟؟؟؟؟؟ نميدونم چرا فک ميکنی پيش خدا نيستی اما واقعا هستی کوچولوی من... تو پيش خدائی... يادت رفته؟؟؟ که خدا در تو و تو در خدائی؟؟؟؟// يادت رفته تو خودت خدائی؟؟؟/ فقط بايد به کمال خدائيت برسی.... شايد اين حس تو برای اين باشه که از تلاشت دست کشيدی... تو خودت خدائی... يک پکيجی از خدا که بايئ اينستال بشی... حالا کم کم استعدادهاتو اينستال کن عزيزم.... خيلی دوست دارم و هرگز و هرگز ازت متنفر نميشم حتی اگه خودت هم بخوای چون وقتی کسی محبت مسيح رو احساس ميکنه ديگه حتی اگر هم بخواد تنفر از دلش خارج ميشه. واقعاْ ديگه بر نميگرده...... دوست دارم برادر کوچولوی من....
سلام.چقدر ناراحتی بابا نزدیک عید شاد باش.منتظرت در کلبه کوچکمان هستیم...........
آدونیس عزیزم .برادر خوبم .چرا محبت نمیکنی؟
./ مرگ، مهر و موم هر شور و شوق و قهرمان پروری سترگی است که بی آن زندگی ارزشی ندارد. به پختگی رسیدن برای مرگ، بالاترین چیزی است که می توان بدان دست یازید، اما دشوارترین نیز هست که از راه نبردهای قهرمانانه و رنج به چنگ می آید.